هفت سال تلاش مقدس

از اخرین باری که به اینجا سر زدم چهارسالی میگذره یه مدت میخواستم بیام اما پسورد یادم نبود ...خلاصه بگم که الان سال چهارم پزشکیم علوم پایه شکرخدا به خوبی و خوشی گذشت فیزیوپاتم همینطور الانم دوران شیوع هفت سال تلاش مقدس...ادامه مطلب

  با پوزش از وقفه ی طولانی مدتم خیلی این مدت تو آمپاس بودماز یک طرف بی تجربگی و جمع شدن درسا و امتحانات و دو هفته شب تا صبح بیدار موندن از طرف دیگه محیط جدید و به لطف غذای خوب سلف آشپزی و ... خلاصه این که یه پا مرد شدم تنها 12 ساعت مسافرت میکنم ساعت 4 صبح میرسم شهر غریب و تنها میرم  خرید و خلاصه این که به تنهایی توی شهری که حتی فکرشم نمیکردم از پس خودم برمیام و کلی حس می کنم بزرگ و مستقل شدم منی ک هفت سال تلاش مقدس...ادامه مطلب

سلام، دوستان گرامی ایام به کام و امیدوارم وبلاگم مفید باشه 

هفت سال تلاش مقدس...

من خدا را دارم،کوله بارم بر پشت سفری می باید،سفری بی همراه گم شدن تا ته تنهایی محض ساز من با من گفت:هر کجا لرزیدی از سفر ترسیدی تو بگو از ته دل :من خدا را دارم باید تمام تعلقاتم را یکجا بگذارم گوشه ی اتاق تمام خاطراتم را وبرم تا قوی و مستقل برگردم گاهی باید از خواسته هات از آسایشت و تقریبا از همه چیز مدتی دست برداری تا بتونی به آرزوی دیگه ات برسی آدم بعضی وقتاباید خودش پای حکم تبعیدشو برای یه مدت امضا کنه شاید اینجوری بهترباشه ،البته امیدوارم دوستان خوب این تبعیدو دلچسب کنند هفت سال تلاش مقدس...ادامه مطلب

همزمان با آغاز پاییز 95 فصل تازه ای از زندگی من رقم خورد که با ورود انسان هایی تازه به زندگی من همراه بود

که یکی از اون ها دوستی نازنین بنام زهرا بود که باعث شد بتونم این همه تغییر رو برای خودم هضم کنم و دیروز

رو باهم کلی گشتیم تا دچار افسردگی خوابگاهی نشیم و خلاصه این روزها به کندی در حال سپری شدند......

هفت سال تلاش مقدس...